سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرای اندیشه

گه گاهی که بلند بلند فکر می کنم در این صفحه منعکس می شود .

اخیرا سخنرانی از جناب آقای دکتر کدیور خواندم که در تاریخ 21 تیر ماه سال جاری ارائه شده بود . تا آنجا که غیر مستقیم ایشان را می شناسم از لحاظ فردی شخصیتی باهوش ، متدین و متخلق است . اگر چه شاخصه های فردی ایشان برایم فوق العاده محترم اند اما در بخشهای از سخنرانی ایشان که البته با ادبیاتی بسیار مؤدبانه همراه بود نکات فراوانی به چشمم خورد که به نظرم جای تأمل داشت .

اگر نخواهم از حق بگذرم نقدهای منطقی نیز در این سخنرانی مطرح بود اما آنچه از بیشتر آن نقدهای منطقی آن به چشم می­خورد نقاط ضعف استدلالی و مغالطاتی بود که محتوای این سخنرانی را تشکیل می­داد . برخی از کلمات ارزشمندی که در این سخنرانی ارائه شده بود به صورت فهرست عبارتند از :

1-      راه خدا راه رهایی از طاغوت ، راه حق و راه عدالت خواهی است .اسلام منحصر به عبادت خشک و خالی خداوند نیست در حوزه عمومی و اجتماعی ، سبیل الله راه مبارزه با طاغوت ، راه دادگری و آزادی خواهی است .

2-      در راه خدا ، راه حق و عدالت ،‌استقامت لازم است .

و برخی از نقدهایی که قابل تأمل است :

1-      عمل به اصول قانون اساسی مورد بی توجهی قرار گرفته است من جمله اصل 27 قانون اساسی که ناظر به مجاز بودن راهپیمایی های بدون سلاح و غیر مخل به مبانی اسلام است .

2-      مسدود کردن برخی آزادی های مصرح در قانون اساسی به بهانه امنیت ملّی که بر خلاف قانون اساسی است .مانند قطع تلفن همراه ، پیامک و اینترنت ، سانسور مطبوعات و مواردی از این دست ( این که موارد یاد شده مصداق عنوان کلّی یاد شده باشد جای گفتگو دارد ).

اما آنچه به باور من در سخنرانی ایشان جای نقد صریح دارد یا لا اقل اینجانب با آن مواضع در چالشی جدّی قرار دارم به مراتب بیشتر از مواردی است که یا با آنها فی الجمله موافقم یا آنها را محل تأمل می­دانم .

1-      اگر چه نکات ارزشمندی که در ابتدا به آن اشاره کردم در بیانات ایشان خود نمایی می­کنند اما برای این که از اشتراک لفظی نجات پیدا کنیم و بتوانیم به فهم درستی از گفتمان متقابلمان راه یابیم لازم بود تا ایشان منظور خودشان را به روشنی و به شکلی جامع و مانع از واژه­هایی مثل رهایی از طاغوت ، راه حق ، راه عدالت و آزاد خواهی بیان کنند . چرا که با مطالعه تمام متن سخنرانی به نظر می­رسد آن معنایی که ایشان از عدالت اراده می­کنند با آن معنایی که فی الجمله ما اراده می­کنیم در مواردی از هم فاصله می­گیرند و همین اختلاف معنوی موجب می­شود که با الفاظ و کلماتی مبارک ، گاه نتایج نا میمونی گرفته شود و کار گفتمان به مغالعه بیانجامد همانند آنچه در بیان نورانی حضرت امیر (ع) در توضیح گفتمان خوارج اشاره شده است . (نَعَمْ ، إِنَّهُ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّه)1 .

2-      ایشان در بخشی از سخنرانی شان به دمل چرکین تضاد بنیادین در قانون اساسی اشاره کرده و نکاتی می گویند که خلاصه مضمون آن چنین است : نظام جمهوری با ولایت فقیه سازگاری ندارد چرا که اقتضاء جمهوریت (مردم سالاری) و اقتضای نظام ولایت فقیه (فقیه سالاری ) است . اگر چه بنا به برخی قرائتهای موجود از ولایت فقیه اشکال ایشان می­تواند وارد باشد اما با دقت در مبانی قرائت اصیل ولایت فقیه مشخص می­شود که اشکال مطرح شده و دمل چرکین تضادی که به آن اشاره کرده­اند فاقد وجهه علمی است .

در مقالات قبلی اشاره کردم که بر اساس مبانی اصیل ولایت فقیه ولایتی که اثبات می­شود نه برای شخص فقیه که برای شخصیت حقوقی فقاهت و عدالت است . بنا بر این تقریر ، اقتضای نظام ولایت فقیه نه فقیه سالاری بلکه فقه و عدالت سالاری است و از آنجا که حوزه امرالنّاس (حوزه اختیار عمومی مسلمین برای تعیین سرنوشت و سازکارهای عمومی حاکمیت از طریق انتخابات و یا ... ) از آموزه­های فقهی و مبنای جمهوریت نظام است به نوبه خود محصول همان فقه و عدالت سالاری است ، هرگز میان فقه و مردم سالاری بر‌آمده­ی از آن که در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی مورد تأکید قرار گرفته تضاد و تناقضی نخواهد بود تا شما از آن به عنوان دمل چرکین یاد کنید .

3-      ایشان در بیان دیگری عدم باور برخی از مردم (لا اقل 14 میلیون از مردم که به آقای احمدی نژاد رأی نداده­اند) به صداقت و کارآیی جناب آقای دکتر احمدی نژاد را مطرح کرده و با اشاره به فرمایشات رهبری معظم انقلاب که آقای دکتر را قابل اعتماد ، خدوم و صادق می­دانند از تقابل این نظرات نتیجه می­گیرند که این تقابل ، تعارض جدّی میان ولایت فقیه و جمهوریت است و می گویند بر اساس نظریه ولایت مطلقه فقیه اولویت در حوزه عمومی با برداشت و نظر ولی فقیه است و دیگران ملزم هستند که تشخیص ایشان را بر تشخیص خودشان مقدم بدارند و این همان استبداد ولائی است .

اشکالات عمده­ای بر کلمات فوق وارد است . به نظر می­رسد بزرگترین اشتباه آقای کدیور خلط میان مفهوم و مصداق است . اگر سخن از نظریه ولایت مطلقه می­گوئیم باید در همان دایره نظریه و مفاهیم به ادامه بحث بپردازیم و خروج از دایره مفاهیم به حوزه مصادیق موجب خلط مفهوم و مصداق و زمینه ساز مغالطه خواهد بود . اگر چه بنا بر یک قرائت از ولایت فقیه که ما از آن به خلافت فقیه تعبیر کردیم اشکال شما می تواند روا باشد اما بر اساس قرائت صائب از ولایت فقیه ، میان نظرات ولی فقیه و احکام صادره از ایشان تفاوت جدّی وجود دارد . بنا بر قرائت اصیل از ولایت فقیه ، نظرات ولی فقیه در عین احترامی که در برابر سایر نظرات دارد اما در حوزه التزام وارد نشده و دیگران ملزم به ترجیح تشخیص فقیه والی بر تشخیص خود نیستند به این معنی که اگر کسی اصل ولایت فقیه را بپذیرد اما با برخی نظرات شخص رهبر انقلاب موافق نباشد مرتکب معصیت نشده و از دامنه تولّی ولی فقیه خارج نمی­شود . آنچه همگان با هر فکر و نظری ملزم به رعایت آن هستند التزام عملی در برابر احکام صادر شده از جایگاه ولایت فقیه است . از آنجا که التزام به احکام صادره فوق الذکر علاوه بر لزوم عقلی ، جایگاه قانونی داشته و از مصّرحات قانونی است که مردم به آن رأی داده­اند میان التزام عملی به آن احکام و جمهوریت نظام تضاد و تناقضی نبوده و موجب استبدادی که از آن سخن به میان آمد نخواهد بود .

4-      ایشان در بخش دیگری می­گوید: در جمهوریت ، همگان باید به رأی اکثریت مردم گردن بگذارند چه روحانیون، چه فقهاء، چه رهبر و چه دیگر مقامات . بنا بر این رهبری باید تشخیص اکثریت مردم را بر تشخیص خود مقدم بدارد و سپس این مطلب را در منافات با مسئله قبلی یعنی لزوم گردن نهادن مردم به نظرات رهبری می­شمارد و از مخاطبان می­پرسد :کدامیک از این دو نظر صحیح است ؟ ولایت فقیه یا جمهوریت ؟

پس از این که ایشان باید مشخص کند رأی اکثریت را تا کجا و در چه محدوده ای معتبر می­داند ؛ پاسخ اول از این اشکال آن است که شخص حقیقی رهبر ، فاقد عنوان ولایی و تنها یک شهروند از میان شهروندان جامعه اسلامی است و به همین لحاظ هم تنها حق دارد یک رأی بدهد . رأیی که ارزش کمی و کیفی­اش از سایر آراء شهروندان نظام اسلامی بیشتر نیست و در شمارش هم بیش از یک رأی محاسبه نمی­شود .  بنا بر این به طور طبیعی اگر آراء اکثریت مخالف رأی شخص رهبری باشد ایشان به رأی اکثریت گردن خواهند گذاشت . از جهت مصداقی هم کافیست نگاهی داشته باشیم به دو دوره ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی ، با این که به احتمال زیاد و با توجه به قرائن فعلی ، رأی شخص رهبر معظم انقلاب به غیر ایشان متوجه بوده است اما شخص رهبری در برابر رأی اکثریت مردم تمکین کردند و در طول آن دو دوره دولت برآمده از رأی ملّت را حمایت فرمودند .نمی دانم آیا جناب آقای کدیور این شواهد مصداقی را سهواً مغفول داشته­اند یا عمداً از آن عبور کرده­اند .

ادامه دارد

------------------------------------------------

پ.ن.1= نهج البلاغه ، کلام 40